بهارانه ای درانجمن چترنیلی

 

غروب بود؛ خورشیدآخرین اشعه های خود را از بام شهر برمی گرفت .
باران می بارید
و شب نفس های خنک اش رادر میان نهال های سبز امید جاری می ساخت و ذهنهامان را به دریچه ای از گلزاری عطرآگین سوق می داد.
آن شب محفلی بر پابود سرشار از نور ؛ لبریز از عشق و ایثار
آن شب در باغ طلوع ؛ عطر اقاقی ها و اطلسی ها برجان ودل می نشست و به مسامات تن راه می یافت.
شاید آنجا قرارگاه دلهایی بود که بذرهای امید را در حواشی شهرمان پاشیده بود؛ باشد تاحاصل آن دردی از دردمندی بکاهد و لبخندی بر لبان نیازمندی بنشاند.

آن شب در زیر آن چتر نیلی؛

چتری گشوده شد که در سایه اش دستان بزرگ و سخاوتمندی هویدا بود.
دران جمع پر مهر مدیری مدبر وتلاشگر ؛ متخصصانی روانشناس ؛ حقوقدانانی متعهد و خیرینی ایثارگر با هم اندیشی؛ نوید رویشی سبز بودند تا زندگی کودکان دلبند شهرمان را جانی دوباره بخشند، و آب و آینه را پیوندی دیگر زنند.

(مراسم افطاری انجمن چترنیلی در باغ طلوع اصفهان)
باحضور جناب آقای دکتر نوید بابایی مدیر عامل محترم انجمن چترنیلی جمعی از متخصصان روانشناسی و حقوقدان و خیرین گرامی در تاریخ 26 ماه رمضان

دیدگاهتان را بنویسید